-
کوچ!
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1385 12:09
من رفتم persianblog .
-
من...
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 13:15
من این آقا! از نگاه خانوادهام این باشخصیت! از نگاه همکارانم این آرام! از نگاه دوستانم این سربهراه! از نگاه فامیل و همسایه این سربهزیر! از نگاه عابرین... خوب میدانم که چه هرزه میگردم... مشوشو کولیوار... در درونم... در افکارم...در من!
-
خاطرهای پر از سه نقطه...
دوشنبه 29 آبانماه سال 1385 14:29
من و محسن و مسلم توی یک کوچه بلکه یک خونه به دنیا اومدیم. محسن ۲ سال زودتر و من و مسلم به فاصلهء کمتر از ۱۰ ساعت! ثانیه به ثانیهمون مثل هم گذشت... بازیهای توی کوچه... کتک خوردنها... من و مسلم یه روز رفتیم مدرسه و تا آخرین روز کلاس پنجم روی یه نیمکت کنار هم نشستیم... رفتیم راهنماییو تا آخرین روز سال سوم هم رو یه...
-
اطلاعیه!
شنبه 27 آبانماه سال 1385 09:45
تا اطلاع ثانوی حوصله نوشتن ندارم! (بماند که شاید نوشتن بلد نباشم!) فعلا زنبیل گذاشتم تا بعد!